دشت مشوش

ساخت وبلاگ
تو را دارم ای گل، جهان با من است تو تا با منی، جان جان با من است چو می‌تابد از دور پیشانی‌ات کران تا کران آسمان با من است چو خندان به سوی من آیی به مهر بهاری پر از ارغوان با من است ! کنار تو هر لحظه گویم به خویش که خوشبختی بی‌کران با من است روانم بیاساید از هر غمی چو بینم که مهرت روان با من است دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 135 تاريخ : جمعه 30 تير 1396 ساعت: 6:45

تو مانند سپیده دم و سحرگاهان   زیبا و دل انگیزی و مانند شبهای تابستان سرزمین منی فراموشم نکن وقتی قاصدان خوشبختی کوبه در را می کوبند  آه ، لبخند پنهانی من تو چقدر زیبا و سخت و غیر ممکنی تو در میان آتش شعرهایم شکفته می شوی و من  بوسه زندگی بخش و جاودانه شدن را همینجا به تو خواهم داد تو به اندازه زا دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 167 تاريخ : پنجشنبه 29 تير 1396 ساعت: 22:15

هر دیوار کهنه ای گوئیا به آرزوی من  ماننده است که از آن چیزی فرو ریخته و آن را میل به سوی خاک است هر کوره راه گمشده و ناهمواری گوئیا به دل من ماننده است که دیگر کسی از آن عبور نمی کند هر طاق ترک برداشته ای گوئیا به روح من می ماند که شکافی تاریک در سر تا سر آن دویده است "بیژن جلالی" دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 173 تاريخ : پنجشنبه 29 تير 1396 ساعت: 22:15

مرگ چون سائلی بر آستانه ی دل من ایستاده است و من او را از تن خود طعامی می دهم مرگ چون نگهبانی در قلعه ی بدن من پاس می دهد و من با صدای گام های  سنگین او بخواب می روم مرگ چون زن هرزه ای  به بستر من می آید و من در تاریکی های چشم او بر خورشیدهای نادیده گذر می کنم "بیژن جلالی" دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 153 تاريخ : پنجشنبه 22 تير 1396 ساعت: 23:26

چقدر دوست دارم دوست داشتنت را.... دوست داشتن تویی که ممنوع ترینی برای من... چقدر دلم هوایت را دارد... هوای تویی که حق نفس کشیدن در هوایت را ندارم... چقدر آرامش میدهی به من.... تویی که حق آرامش گرفتن از وجودت را ندارم... چقدر زیبا نوازش میکنی روحم را... تویی که حق نوازش روحت را ندارم... چقدر دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 138 تاريخ : پنجشنبه 22 تير 1396 ساعت: 23:26

خداوندا شکر هزار بار هزاران بار و صد هزاران بار که روز دیگر آمد و تو آمدی و جهان آمد و من آمدم و دست در دست یکدیگر تو را ستایش می کنیم "بیژن جلالی" دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 155 تاريخ : دوشنبه 19 تير 1396 ساعت: 20:27

مرا جز مردن و آرمیدن شوقی نیست و اگر چند روزی در خانه ی ویران لنگ کرده ام از برای توست و تو آن را می دانی و مرا صبر زیستن و توان زندگی بخشیده ای "بیژن جلالی" دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 151 تاريخ : دوشنبه 19 تير 1396 ساعت: 2:18

Image result for ‫خداوندا‬‎

همه چیز از من رمیدند

خداوندا

و من نام خود را به فراموشی سپردم

و ای کاش که خود را نیز

به فراموشی سپرده بودم

تا اینک

همه تو بودم

و دگر هیچ

"بیژن جلالی"

دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 147 تاريخ : دوشنبه 19 تير 1396 ساعت: 2:18

با مردن هر آرزو تن من زخمی نو برداشت که با بوسه ی تو التیام پذیرفت اینک  آن خسته ی نا امیدم که به سوی سردی و خاموشی می روم یا آن زنده ی امیدوار که از بوسه های معشوق دلگرم است "بیژن جلالی" دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 162 تاريخ : دوشنبه 19 تير 1396 ساعت: 2:18

خداوندا من در این جهان خواهم مرد ولی تو در این جهان خواهی ماند من در تو به سفر بی پایانی خواهم آمد ولی تو در جهان هستی خواهی ماند من با چشمان تو به این جهان خواهم نگریست و از شفقت و عشق بی انتها گریه خواهم کرد "بیژن جلالی" دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 134 تاريخ : دوشنبه 19 تير 1396 ساعت: 2:18

خداوندا تو چون دوستی مرا در قلب خود جا داده ای ولی من چون پریشانی سر به بیابان نهاده ام خداوندا تو چون نسیمی در روح من روان هستی ولی من چون ماتم زده ای  در خرابه ها گام بر میدارم خداوندا تو چون چراغی در دل من می درخشی و من چون نابینائی  به عصای غفلت و فراموشی تکیه کرده ام "بیژن جلالی" دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 147 تاريخ : دوشنبه 19 تير 1396 ساعت: 2:18

مردن امر ساده ایست و از زندگی کردن بسیار آسان تر است تمام خفقان مرگ در مقابل یک شک در مقابل یک  حرص در مقابل یک ترس در مقابل کینه در مقابل یک عشق هیچ است مردن امر ساده ایست و در مقابل خسیتگی زندگی چون سفری است که در یک روز تعطیل می کنیم و دیگر هرگز باز نمی گردیم "بیژن جلالی" دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 129 تاريخ : دوشنبه 19 تير 1396 ساعت: 2:18

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

پنج‌شنبه 15 تیر‌ماه سال 1396

شده ام عاشق تو، وای که حالا چه کنم؟

دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 167 تاريخ : يکشنبه 18 تير 1396 ساعت: 0:04

تا بر لبِ تو زمزمه ی عاشقانه هاست با من هوای غرق شدن در ترانه هاست عاشق شدن چه حال غریبی ست،خوبِ من! لرزیدنِ نگاه و دل و دست و شانه هاست! بایک نگاهِ ساده دل از دست می دهم دنیا همین معاشقه ی دام ودانه هاست ! باران دوباره برتنِ من بوسه می زَنَد وقتی که چشمهای تو غرقِ نشانه هاست تکرار دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 125 تاريخ : پنجشنبه 15 تير 1396 ساعت: 3:18

ﺣﺲ ﻣﯽ ﻛﻨﻢ ﻛﻨﺎﺭ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻓﺮﺍﺗﺮﻡ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﭼﺸﻤﻬﺎﯼ ﺗَﻮ ﺑﺎﺷﻢ ،ﺭﻫﺎ ﺗﺮﻡ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺍﻡ، ﻛﻢ ﺍﺯ ﻏﻢ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﻦ ﻫﺮﭼﻪ ﺑﯽ ﻗﺮﺍﺭﺗﺮ … ﺑﯽ ﺻﺪﺍ ﺗﺮﻡ ﮔﺎﻫﯽ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺗﻮ ﻛﻪ ﻣﯽ ﺍﯾﺴﺘﻢ ،ﻧﺮﻧﺞ ﭘﯿﺶ ﺗﻮ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺁﯾﯿﻨﻪ، ﺑﯽ ﺍﺩﻋﺎ ﺗﺮﻡ ﻗﻠﺒﯽ ﻛﻪ ﻛﻨﺞ ﺳﯿﻨﻪ ﻣﻦ ﻣﯿﺰﻧﺪ …ﺗﻮﯾﯽ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻏﻢ ﺗﻮ، ﺍﺯ ﺧﻮﺩِ ﺗﻮ ﺁﺷﻨﺎ ﺗﺮﻡ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻢ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 153 تاريخ : پنجشنبه 15 تير 1396 ساعت: 3:18

با عشق کی گنجد قرار ناصح برو شرمی بداربا پند عاشق را چکار ناصح برو شرمی بدارمن حرف او را طی کنم من ترک نقل و می کنماین کارها من کی کنم ناصح برو شرمی بدارای عاقلان بهر خدا جان من و جان شمامن از کجا عقل از کجا ناصح برو شرمی بدارجائی که او گر می‌کند صد لطف و صد نرم دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 149 تاريخ : پنجشنبه 15 تير 1396 ساعت: 3:18

تو با جوانی من آمدی ، جوان باشی بهار عمر منی ، کاش بی خزان باشی زبان دل به دعایت گشوده ام شب و روز که ماهروی بمانی و مهربان باشی تو در سیاهی شب شعله ی سپیده دمی ز باد فتنه ی ایام در امان باشی چو ابر ، گریه کنان رفتم از برابر تو که خواستم به صفا ، رشک آسمان باشی تو خود زلال تر از اشک چشمه ای ، ا دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 164 تاريخ : پنجشنبه 15 تير 1396 ساعت: 3:18

غمخوار من! به خانه ی غم ها خوش آمدی با من به «جمع» مردم تنها خوش آمدی بین جماعتی که مرا سنگ می زنند می بینمت... برای تماشا خوش آمدی راه نجاتم از شب گیسوی دوست نیست ای من به آخرین شب دنیا خوش آمدی پایان ماجرای دل و عشق، روشن است ای قایق شکسته به دریا خوش آمدی با برف پیری ام سخنی غیر از این نبود دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 147 تاريخ : پنجشنبه 15 تير 1396 ساعت: 3:18

به انگشت هایت بگو لب های مرا ببوسند ..   به انگشت هایت بگو راه بیفتند روی صورتم توی موهام ..  قدم زدن در این شب گرم حالت را خوب می کند .. گل من! گاهی نفس عمیق بکش و نگذار تنم از حسودی بمیرد .. "عباس معروفی" دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 142 تاريخ : پنجشنبه 15 تير 1396 ساعت: 3:18

ﺩﻟﻢ ﮐﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ﻣﯿﮑﻨﺪ .. ﻣﯽ ﺁﯾﻢ ﻭ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ......! ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﺨﻮﺍﻧﯽ .. ﺍﻣﺎ ﺣﯿﻒ ! ﺗﻮ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻧﯽ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﻨﺪ ﺩﻟﺪﺍﺭﯼ ﺍﻡ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ ! ﺩﻟﻢ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ ﺩﻟﻢ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﻏﻢ ﺧﻮﺍﺭ ﮐﻪ ﯾﮑﯿﺸﺎﻥ ﻫﻢ ﺭﺩﯼ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ ! ﺗﻨﻬﺎ ﺩﻭﺍﯼ ﺩﺭﺩﻡ ﺗﻮﯾﯽ ﭘﺲ ﮐﺠﺎﯾﯽ؟ ﺩﻟﻢ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ ﺍﺯ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﮐﻪ دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 149 تاريخ : شنبه 10 تير 1396 ساعت: 15:52